کد مطلب:314406 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:225

عنایت قمر بنی هاشم به آقای فلسفی
مرحوم حجت الاسلام و المسلمین فلسفی، خطیب توانای كشور ایران با این كه مشهورترین چهره خطابه و منبر در ایران بود و سال های متمادی به توصیه و سفارش و تأیید آیت الله آقای بروجردی(رحمه الله) منبرهای ظهر ایشان در مسجد امام (شاه سابق) تهران، مستقیما از رادیو پخش می شد، ولی در ماه رمضان 1331 عده ای از خدا بی خبر و مغرض روز اول ماه رمضان در مسجد مزبور اجتماع و اعتراض نمودند كه باعث تعطیلی منبر ایشان در ماه رمضان شد و به دنبال مراجع تقلید وقت و شخص آیت الله بروجردی و جامعه ی وعاظ و علمای شهرستان ها و مراجع تقلید نجف اشرف اعلامیه های اعتراض صادر كردند، ولی تبلیغات و شایعات عناصر مشكوك علیه ایشان در روزنامه ها و محافل ضد اسلام و خدا ادامه داشت. لذا ایشان تا حدود پنج ماه منبر نرفت تا این كه در اوایل ماه صفر آن سال آقای فلسفی خوابی دیدند كه عنایت آقا ابوالفضل العباس علیه السلام بود و از دهه آخر ماه صفر منبر ایشان ادامه یافت. اینك عنایت حضرت ابوالفضل علیه السلام را از گفتار آقای فلسفی می خوانیم:

چگونگی شروع مجدد منبرم

منبر نرفتن من بعد از ماه رمضان همچنان ادامه یافت و ماه های شوال، ذی القعده، ذی الحجه و محرم نیز به همین منوال گذشت تا این كه ماه صفر فرا رسید. در اوایل آن ماه خوابی دیدم كه در زندگی من خیلی اهمیت دارد. خواب دیدم در مسجدی هستم كه صحن بزرگی دارد و شبستان آن پائین تر از سطح حیاط مسجد است و شبستان از نور حیاط روشن است. حیاط مسجد به طور نامنظم چند درخت و باغچه ی گل كاری داشت. جمعیت زیادی در مسجد بود و حاج آقا سید مصطفی قمی كه از اهل منبر و تحصیل كرده بود، بالای منبر بود. در پایان صحبت با آهنگی گرم روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام را خواند. به من هم گفتند كه دهه ی آخر صفر است و بنا است كه در این جا منبر بروید».

این خواب را برای حاج آقا احمد روحانی قمی كه در تعبیر خواب بسیار قوی



[ صفحه 341]



بود، نقل كردم. ایشان چنین تعبیر كرد كه دهه ی آخر ماه صفر منبر خواهم رفت و این كه در حیاط مسجد هم گل و سبزه و درخت نامنظم و غیر مرتب بوده است، دلالت دارد كه مردم عامل منبر رفتن من خواهند بود نه دولت؛ و این كه حاج آقا سید مصطفی قمی بالای منبر بوده است دال بر این است كه منبر رفتم به اجازه ی حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم است و این كه روضه ی حضرت ابوالفضل علیه السلام خوانده شده است گواه رهبری و حمایت علمدار حضرت حسین علیه السلام در امر این منبر است.

تعبیر او را شنیدم، اما نه خواب را به كسی گفتم و نه تعبیر آن را و از آقای حاج آقا احمد روحانی قمی هم خواستم كه این موضوع را به كسی نگوید.

پنج شش روز به دهه ی دوم صفر مانده بود - یعنی بعد از چند روز كه این خواب را دیده بودم - آقای احمدی، رئیس هیئت اردبیلی ها با پسر مرحوم آیت الله آقا سید یونس اردبیلی كه در مشهد بود، وقت گرفتند و به منزل ما آمدند و گفتند آمده ایم وعده بگیریم كه شما در مسجد اردبیلی ها بیست شب، از شب یازدهم صفر تا آخر ماه منبر بروید.

اردبیلی ها همه افرادی مخلص و پرشور و جمعیت زیادی هستند كه هر حركت مخالف احتمالی طرفداران مصدق را در هم می كوبند.

گفتم: از شب یازدهم صفر؟ گفتند: بله. گفتم: فكر نمی كنم موفق شوید - موضوع خواب را كه مربوط به دهه ی آخر صفر می شد، به آنها نگفتم - گفتند: ما مهیا هستیم. گفتم: خوب؛ بروید ترتیب كار را بدهید. رفتند و صحبت كردند و بالاخره خودشان گفتند: اول باید قدرت اردبیلی ها را نشان بدهیم و برای این كار روز اربعین مناسب است كه دسته ی عظیمی راه بیاندازیم و شب آن روز شما منبر بروید. گفتم: پس همان دهه ی آخر است؟ گفتند: بله، روز اربعین كه غروب شد، از شب بیست و یكم كه شب اول دهه ی آخر است، ده شب منبر می روید!

آنها برنامه ریزی كردند و گفتند: شما اتومبیل خودتان را هم نیاورید، ما یك اتومبیل می آوریم كه اگر آن را شكستند یا آتش زدند، مال خودمان باشد! به علاوه، چند نفر از اردبیلی ها جواز اسلحه دارند و مسلح هستند كه در صورت لزوم با توسل به اسلحه انتظامات را حفظ نمایند.



[ صفحه 342]



غروب شب بیست و یكم عده ای با چند ماشین درب منزل ما آمدند و مرا با ماشین خودشان سوار كردند و به مسجد اردبیلی ها- واقع در چهارراه گلوبندك كه مسجد بزرگی است - بردند. وقتی به چهارراه گلوبندك رسیدیم و ماشین وارد كوچه شد، دیدیم دو طرف كوچه تا درب مسجد، اردبیلی ها دوش به دوش هم مثل نظامی ها صف گرفته اند. با این وضع وارد مسجد شدیم. آنها قبلا هم در روزنامه ها اعلام كرده بودند كه از شب بیست و یكم تا آخر ماه صفر از من دعوت كرده اند تا در مسجد آنها منبر بروم.

مسجد پر از جمعیت بود. تمام دوستان و علاقمندان به منبر آمده بودند. چند نفر اردبیلی مسلح هم تكیه به دیوار ایستاده بودند. یك نفر پشت بلندگو گفت: افراد اردبیلی مسلح مأمور انتظامات مجلس هستند. مأمورین انتظامی هم با توجه به اعلان قبلی برگزار كنندگان مجلس، برای حفظ نظم آمده بودند. یك وقت دیدیم آیت الله كاشانی وارد مجلس شد. ما تعجب كردیم كه ایشان چطور آمده است.

یك جوان اردبیلی كه اسم او را یاد ندارم و پسر خوبی بود، روابط گرمی با آیت الله كاشانی داشت و پیوسته به منزل ایشان رفت و آمد می كرد، ایشان را به مسجد اردبیلی ها آورده بود.

من آن شب در منبر خود چیزی درباره ی نفت و مسائل روز و امثال آن نگفتم. ولی گفتم: آقایان! حضرت آیت الله كاشانی در مجلس شركت كرده اند، من چون خواب دیدم كه روضه ی حضرت ابوالفضل علیه السلام می خوانند، امشب كه اول دهه ی آخر ماه صفر است، همان خواب خودم را عمل می كنم و روضه ی حضرت ابوالفضل علیه السلام می خوانم» و از همان شب، منبرم بعد از 170 روز مجددا آغاز شد. [1] .

یا ابوالفضل تو را جان حسین ادركنی



یا ابوالفضل تو را جان حسین ادركنی

به لب تشنه و عطشان حسین ادركنی



به رسول مدنی و به علی و زهرا

به حسن نور دو چشمان حسین ادركنی



به دل سوخته ی زینب كبری سوگند

به شب افروز شبستان حسین ادركنی



[ صفحه 343]



به سر و پیكر در خون شده ی سرور دین

به فروغ رخ تابان حسین ادركنی



به علی اكبر خورشید لقا شبه نبی

به بهین سرو گلستان حسین ادركنی



به گل باغ حسن قاسم داماد قسم

آن كه شد كشته به دامان حسین ادركنی



به علی اصغر بی شیر كه شد تشنه شهید

به گل پرپر بستان حسین ادركنی



به جوانان بنی هاشم و مردان غیور

به جوانمردی و ایمان حسین ادركنی



به سكینه به رقیه به اسیران و رباب

به عزیزان و یتیمان حسین ادركنی



به حبیب و به بریر و به زهیر و عابس

به حر و مسلم و یاران حسین ادركنی



به غلامی كه شد از یمن وجود اسلام

دانش آموز دبستان حسین ادركنی



به خداحافظی زینب و سالار شهید

به دو چشم تر و گریان حسین ادركنی



به دو دستان جدا از تن تو یا عباس

به تو ای ساقی طفلان حسین ادركنی



«محسن صافی» محتاج و گدا را دریاب

ای فدای تو و قربان حسین ادركنی



حاجتم را چه دهم شرح كه خود می دانی

یا ابوالفضل تو را جان حسین ادركنی



محسن صافی [2] .

26 فروردین 1380 ش، 20 محرم 1422 ق


[1] روزنامه نداي حق، شماره 8، مورخ 21 آبان 1331.

[2] محسن صافي، فرزند فقيه عاليقدر آيت الله العظمي آقاي حاج شيخ لطف الله صافي گلپايگاني (مدظله العالي).